پيام دوستان
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
همابانو
ديروز 3:52 عصر
*قاصدك*
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
* راوندي *
103/8/28
به يقين رسيدن اينگونه است اما بطور کلي ديد انسان به همه چيز فرق ميکند هر کار خوبي که انجام دهيم انجام وظيفه و کوچکترين گناهان بزرگترين خطاها محسوب ميشود ضمن اينکه انسان بطور دائم احساس تکليف ميکند که بايد چه کاري انجام دهد تا رضايت خدا را فراهم کند . در مورد هر چيز احساس تکليف ميکنيم و خود را به آب و آتش ميزنيم . اما ديگر هيچ پيام و راهنمايي نيست .
سالها فکر ميکردم اينهايي که شبهاي چهارشنبه به قصد زيارت حضرت ولي عصر عج چهل بار مشرف ميشن جمکران وقتي ايشان را زيارت کردند بعدش چگونه ميخوان زندگي کنند که مشابه اين اتفاق براي خودم افتاد و هر کار نيکي که انجام ميدم هيچ بنظرم مياد و هر خطايي که ميکنم هر چند مختصر مدتها خودم رو سرزنش ميکنم . البته اتفاقاتي افتاد که او صلاح ديد مرا هدايت کند که اگر نميکرد شايد مرده بودم و اين را خداوند نميخواست :)
* راوندي *
103/8/28
دنياي بچگي چون دنياي بدون آلام و آلايش و تلاطم هست... دلگويه ات در حينِ دل انگيزي ، دردي ظريف داشت..
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام بانو . ممنون از اظهار نظرتون. به قول دافنه دوموريه کاش ميشد خاطرات شيرين رو مثل عطر تو يه شيشه جا بديم و هر موقع دلمون خواست يه بار ديگه عطر اون لحظه ها رو بو کنيم ...
{a h=ravandi} راوندي {/a} درست ميفرماييد .بعضي هامون هم مثل من تو حاشيه هاي زندگي گم شديم و زندگي کردن رو از ياد برديم
در انتظار آفتاب
103/8/23
+
نمي دانــم چـــــرا . . .
بيــن ايــن همــه آدم
پــيــله کــرده ام
بــه " تـــو " !!
شــايـــد
فــقط با تــو
پــروانــه مي شـــوم…
همابانو
103/8/16
+
[تلگرام]
استاد دلها هنوز #مستاجر است اما
مسئوليني که در کاخهاي چندهزارمتري ملتي را به بيچارگي کشيدهاند هديه ناچيز هواداران ميليوني براي اجاره سرپناه پناهيان را کنار نام طبري ميآورند
طبري رفيق شما مسئولين است نه #پناهيان_بي_سرپناه
استاد پناهيان هنوز هم مستاجر هستند و خانهاي که رسانه هاي دروغپراکن اصلاح طلب و ضدانقلاب و بهاري از آن دم ميزنند آپارتمان کوچکي بوده که استاد در همان جا نيز ساکن نشدهاند و امروز در يکي از شهرک هاي اطراف تهران مستاجر هستند
پن
طوفان عاشورائيت لرزانده کاخ ظلم را
بايد هم آتش افکنند بر سرپناهت ياحسين
@mostazafen
همابانو
103/8/16
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما . صمد که معناي بي نياز دارد جاي خود اما آيا در قيامت نمونه لازم نيست وقتيکه بعضي بهانه مي آوردند که به اين دليل و آن دليل نتوانستيم ؟ نمونه براي اينکه نشان دهند اين وضعش از تو بحراني تر بود اما پاي عقايدش ايستاد و اجرش را گرفت .
عليکم السلام ، بله نمونه لازمه ، بعبارت دقيقتر حجت لازمه و آيه اکمال دين همين رو ميگه ، وگرنه دين و پيام آوري ابلاغ نشده ، آيه ي يا ايهاالرسول بلغ ، فما بلاغت رسالته هم همين پيام رو داره . در ثاني نمي توانيم و نتونستم ، چون در برابر نعمته قابل پذيرش نيست ، چراکه بي برخور دار از نعمت نداريم ، آيه ي آخر سوره حمد اينو ميگه ، در مغضوب عليهم والضالين .
بردند و مقصودشان آن کافران آن دوران بود نه اين کافران که اسلامي تر از مسلمان زندگي ميکنند . يک مطلبي که در مطرح کردن مطالب پيش از اين از شما مشاهده کردم اين بود که وقتي مطالب چند سطري مطرح ميکنم شما فقط به آخرين کامنت پاسخ مي هيد ِلذا خواهشا پاسخ خود را هر چند خلاصه از مطلب اولين کامنت بپردازيد .
ديگر اينکه عقيده بنده بر اينست که چنانچه بشر از آغاز به يک زندگي انساني خو ميکرد و راه زندگي حيواني را در پيش نميگرفت ( البته شايد مقايسه حيواني و انساني صحيح نباشد اما مطلب ديگري به ذهنم نميرسد که بيانگر موضوع باشد ) نيازي به ظهور هيچ دين و پيامبري نبود . البته من اين احتمال را هم ميدهم که شايد از ديدگاه شما بنده فقط دارم هذيان ميبافم اما بهر حال شايد بخاطر همين عقايد عده اي جان داده باشند .
* راوندي *
103/8/11
درود بر شما ، بحث هاي سنگين شما ماندگار خواهد شد اما شايد اکنون کسي نباشد که شما را همراهي کند بنده فقط نه بر اثر مطالعه بلکه بر اثر تجربه دريافته ام که انسانهايي که در طول دوران زندگي خود از يک نوع طرز فکر پيروي ميکنند عقب اقتاده ميمانند خوشبخت کسيست که افکار ديروزي خود را دور انداخته و امروز افکار جديد داشته باشد با اين ذهنيت که فردا هم اشتباهات امروزش را بپذيرد.
+
اگر اين داستان زندگي من بود
به گمان هرگز آن را برايت نمي گفتم
گيرم که پيرمردي زمستان هاي بيشتري پشت سر نهاده باشد
چندان که اين زمستان ها بال هاي او را همچون برفي سنگين کمان کنند
از اينهمه چه حاصل؟
بسياري بدين سان زيسته اند
و بسي بدين گونه خواهد زيست
و سرانجام علفي خواهند بود بر کوهي...
2-اشراق
103/8/10